پدرام برا من تموم شد !
همه ش چند سال بود ..
بعدش تموم شد و رفت !
این وبو زده بودم که بگم
فراموشش کردم .
ولی سر و ته حرفام همیشه خودش
بود و خودم رو گول می زدم ..
حالا گذشته ..
از سال ۹۲ تا ۹۴ تب تندی داشتم .
خیلی ..
هرکاری میکردم که فراموشش کنم نمیشد ..
دائم میگفتم دیوونه ، احمق ،روانی
به خودت بیا آخر قصه ی من...
ادامه مطلبما را در سایت آخر قصه ی من دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 1mosht-kharvar بازدید : 18 تاريخ : سه شنبه 23 خرداد 1396 ساعت: 8:32